از یک ایرانی داخل به اکبر گنجی و دیگران که فرصت گفتن و دیده شدن دارید و میتوانید مفید باشید. ما در داخل دستمان و صدایمان رسا نیست اگر گوشی برای شنیدن دارید پس خواهشا گوش کنید. اکبر گنجی همان قدر برایم محترم است که محسن کدیور هست. انقدر که این روزها از سخنان دکتر بنی صدر استفاده میکنم تشکر میکنم از سخنان روشن داریوش همایون. به خاطر ایران این شوربختی که گریبانمان را گرفته را بیاییم یک بار برای همیشه از خود دور کنیم. ان روز که مصدق را درود فرستاند و عصر همان روزش خائن به وطن نامیدنش باید از خود میپرسیدیم که هر چه بر سر خود اوردیم خود اوردیم.این اشتباه تارخی ما همچنان در حال تکرار.این چند خط گفته شد تا بگویم ای ادما هنوز کف خیابان های این شهر از خون جوانان سرخ است.هنوز مادرانی چشم انتظار فرزند دربندشان به در دوخته است.
جنبش سبز را باور کنیم نقد کنیم و تعریف و تجمید کنیم اما معادله ی غلط طرح نکنیم.
بحثی که اکبر گنجی پیرامون انتخابات مطرح کرده دارای بعد و زوایای زیادی است اما اساس این معادله نادرست است. بعد از گذشت 1/5 سال از جنایات پس از انتخابات ایا ما نباید کمک کنیم به پیش برد این حرکت عظیم؟ اقای گنجی عزیز شما در موضوع مورد بحثتان مطرح کرده اید که مهندس موسوی رای نیاورده اما میتوان گفت در انتخابات تخلفاتی صورت گرفته.
اما نمیدانم چرا حافظه ی تارخی ما ایرانیان انجا که باید دقیق باشد خواب میرود.
جناب گنجی عزیز بیایید یک بار دیگر با هم مرور کنیم.
اساس انتخابات برای ما مردم و همان اکثریت خاموشی که باعث شد خامنه ای به قول خودتان سلطان بعد از 1/5 از گذشت ان فخرش را بفروشد
که همه برای نظام درباری ما بوده و حضور مردم را به نام خودش کرده در این است که بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنیم.
این ملت سال 1389 یک چیز را خوب میداند و یک چیز را هنوز نمیداند.
این ملت خوب میداند این نظام سراسر پلیدی است و غیر قابل اصلاح و 30 سال تمام هر چه حب و بغض داشت در سکوت بلعید اما در انتخابات و حوادث پس از ان یک شبه کاری کرد تا دنیا بشنود خامنه ای رهبر مستبد ان قاتل است
اما جناب گنجی عزیز این ملت هنوز یک چیز را نمیداند.که از حکومتی بیزار است. اما در قمار هر ساله ی همین نظام شرکت میکند. این ملت سردگم است اگر خاموش باشد نکبتی به نام احمدی نژاد گریبانش را میگرید.اگر ملت در صحنه ی سلطان خامنه ای شود باز تن به نکبت داده .
حال تعیبری بد و بدتر تنها چاره اش می شود و قمار همیشگی.
اقای گنجی ایام گذشت و قمار دیگری در راه شد.
قماری که تنها دلخوشی اش نه موسوی بلکه نههههه به صورت ضحاک خامنه ای بود.تنها همین.
اما جناب گنجی وقتی حاکمیت این دستان به هم پیوسته ی خیابانی مردم برای زدن بر سر خامنه ای و فرزند خلفش احمدی نژاد را دید و دود ان را اقای هاشمی رفسنجانی از هزاران فرسخ مشاهده کرد انجا بود که بازیگران ان سوی قمار به فکر چاره ای بودند.
اقای گنجی بحث بر سر این شخص و ان شخص نبوده. خامنه ای و سپاه سیاه چهره اش اینبار بازنده این قمار بودند برای همین سعی در بر هم زنده زمین و کلیت بازی گذاشتند.
انچه مهم است و باید هزاران بار تکرار شود این است که در روز شمارش ارا اصلا ارایی شماره نشد. چرا ما از درک این قضیه غافلیم؟
کودتای سیاه سپاه و حاکمیت انجام شد .نه شمارش ارا و نه دیگر هیچ.
فردای انتخابات مردم به خاطر انچه در این چند روز انتخابات دیده بودند و وارونه شد به خیابان امدند.
اکثریت خاموشی که تنها خواستند به خامنه ای نهههههههه بگویند به صحنه امده بود.و حماسه ی 25 خرداد اینه ی تمام قدی از سراسر ایران بود تا دینار ا بیدار کند که کودتای سیاه انجام شده.
تجاوز.قتل.زندان و شکنجه و تهمت و توهین بعد از انتخابات یک دلیل داشت ان همه این که کودتاگران به خیال خام خود با خواندن عدد و رقم میتوانند ملت در صحنه را باز هم به خانه ها بازگردان.اما همه چی پیش بینی شده بود جز حضور میلیونییییییییییی مردم .طی سی سال گذشته هیچ جنبشی نبوده که این طور بتواند پایه های قدرت فاشیستی نظام حاکم را بلرزاند.
از شمال و جنوب و غرب و شرق این خروش را دیدند.
حال با گذشت زمان ما باید این جنبش را باور کنیم.سکولا و مذهبی.چپ و راست .سلطنت طلب و جمهوری خواه. اصلاح طلب باید باور کنیم که جنبش سبز تنها راه عبور از استبداد حاکم است.
موسوی و کروبی تا بدین جا مردانه ایستاده اند.
کم و یا زیاد با مردم ماندن.جناب گنجی این ها را گفتم تا دیگران نیز اگر گوشی برای شنیدن دارند
بشنود صدای ما را در داخل ایران.
اگر امروز صدا و فریاد ما شده اید کمک کنید تا جنبش به سرانجام برسد. پاینده ایران

من رسما از طرف خانواده ی لاریجانیون عرض میکنم در قاموس ما چیزی به نام شرف و وجدان معنا ندارد و با تکذیب نامه به خامنه ای (خ.ر معظم)  این حرکت را محکوم میکنیم!

نواده ی روح الله سید حسن نصر الله.بی غیرتمان کردند.بی عزتمان کردند.اینها از نوادگان روح الله نیستند.که سهمی برایشان باشد. تاریخ بنویس از فقر و فلاکت ایران و ایرانی.

محسن مخملباف به درستی در پارلمان اروپا گفت که خامنه ای و سپاه کودتا ملت ایران را به گروگان گرفته اند.نسرین ستوده وکیلی برای دادخواهی ملت اسیر همین گروگان گیری است.

علیرضا افتخاری همان هنر بند مردمی که با قاتل جوانان وطن دست داد و او را در اغوش کشید با مصاحبه ای که گویا با یکی از روزنامه های صبح ایران انجام داده .همچنان بر حماقت خود اصرار دارد. و سعی بر ماست مالی کردن ان حرکت وقیحانه خود دارد.هنربندی که با قاتل جوانان ایرانی عهد بست لایق ان است که حتی شیر فروش محله هم بداند که در ایران شرافت را به ارزن و حیا و شرم را به ذره ای خود نمایی میفروشند.علیرضا افتخاری در ادامه گفت: انها که این روزها گربه رقصی میکنند حسودانی هستند که چشم دیدن مردم و موفقیت انها را ندارند.هرگز حاضر به ترک ایران نیستم مخصوصا در این شرایط فعلی!

حاکمیت از حالا میداند با اجرا شدن این طرح جامعه دستخوش حوادثی خواهد شد.وقتی نهاد های امنیتی از حالا دست را پیش گرفته اند که فتنه ی اعتصابی در راه است پس قطعا جامعه دچار التهاب خواهد شد.اما سوال اینجاست چه باید کرد؟ مطمئنا موفقیت این طرح در ازای یک چیز است و ان سرکوب و سرکوب.
با نشستن و دست گذاشتن ایا میتوان خوش بین بود که به جای کارزار خیابانی زمان ان است که دست به نا فرمانی های مدنی بزنیم؟
ایا بستر نافرمانی و اعتصابات فراهم شده؟
ایا واقعا اپوزوسیون خارج از کشور حال که اوضاع خفقان داخل را لمس میکنند طرح و ایده ای نخواهند داشت؟
این ها سوالاتی است که امثالی چون من در داخل دارند.سوالاتی که ایا واقعا کاری نمیتوان کرد.؟