اگه سبز باشی سبز بودن رو زندگی میکنی.زندگی که شاید پر دردسر باشه.اصلا دنیای دیگه ای داری.خیلی ها بهت میگن اخرش که چی.ته دلت میخندی و میگی اخرش ازادی.
این روزها اگه تو یه جمع 4/5 نفره باشی صحبت از روز ایران(قدس) نقل مجلسه.انگار تو شهر باز هیاهو شده .دیروز علی رو دیدم .تا دیدمش گفت شاهین نجفی جدید نخونده؟ خندیدم گفتم نه ولی خودتو برای جمعه اماده کن که باز قراره بریم باتوم خوری! خندید و گفت اتفاقا تو اژانس به همه ی بچه ها گفتم همه اماده اند.بعدش گفت روز اولی که رفتم اژانس خیلی ها یه جورایی بی اطلاع بودن.گفتم بیاید این شاهین نجفی رو گوش کنید تا یه کم روشن بشید. با خودم که فکر میکنم میگم یک حرف تو قالب ترانه و صدا چقدر میتونه تاثیر بذاره رو ما ادما.
واقعا سبز بودن رو باید زندگی کرد.
علی گفت از وقتی بچه های اژانس شاهین نجفی گوش دادن از این رو به اون رو شدند.
دیروز بهشون گفتم جمعه تظاهراته همه گفتند ما هم هستیم.امروز داشتم اهنگ حرکت از این بیش شتابان کنید داریوش رو گوش میدادم .بغضم گرفت.یاد روزهای تظاهرات افتادم.دلم گرفت .به خودم گفتم خیلی فریاد دارم که باید بزنم.
خیلی ناگفته ها دارم که تو گلوم گیر کرده و دنبال مجال میگردم .
جمعه میرم.با همه ی اونایی که میشناسم و نمیشناسم .سبز رو باید زندگی کرد.به دیگران هم باید گفت تا بیدار بشن.روشنگری امروز کار من و توهه.به هر نحوی با خبر رسانی.
جمعه میرم.نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران.
شعارم اینه تا بیدار کنم اونایی رو که فکر میکنند جنبش سبز خاموش شده.
پاینده ایران.

انچه بر حمزه کرمی گذشت هر شخصی را که وجدان انسانیت داشته باشد را به فکر فرو میبرد.جناب حمزه کرمی عزیز متاثر شدم از انچه بر شما گذشت. رنجنامه شما یک چیز کم دارد. ایا زمان ان نرسیده که کمی به گذشته فکر کنید؟ ایا زمان ان نرسیده که غسل سیاسی بگیرد.امثال چون شما عزیزان کم نبوده اید که روزی روزگاری در این سیستم و حاکمیت درون ان کار میکردید ایا زمان ان نرسیده که خود را نقد کنید.شما در این رنجنامه فاش کرده اید که در دستگاه خامنه ای چطور می شود انسانیت را زیر پا له کرد.
اما چرا هنوز هم سرپوش میگذارید بر شخصی که مسبب همه ی این جنایات است.
شما گفته اید که خامنه ای با اعتراف گیری و نمایش ان در صدا و سیما مخالف بوده !!!
برادر عزیز ایا زمان ان نرسیده که از خود بگذریم و خود و گذشته ی خود را مورد پرسش و ارزیابی قرار دهیم؟

سازمان حقوق بشر جز نگرانی کاری از دستش ساخته نیست.و این مایه تاسف است.این سازمان حتی قادر نیست از شیرین عبادی وکیل و برنده جایزه نوبل محافظت کند.سازمانی که تنها دستگاهی عریض و طویل دارد و از درون تهی!به راستی ایراد از کجاست.مشکل چیست که یک شخص با دریافت جایزه نوبل هم نمیتواند در داخل ایران امنیت جانی داشته باشد.
جنایت.تجاوز.سگنسار زندان و شکنجه؟ هیچ کس به داد خواه ما نبوده و نخواهد بود.
سازمان حقوق بشر بنگاهی است که جنبه صوری و نمادین دارد .با چند بیانیه و چند اعتراض نمادین
میخواهد مدافع  حقوق انسان ها باشد.
در ایران حاکمیتی وجود دارد که تنها چیزی که برایش مهم نیست حقوق انسان هاست.
هر روز شاهد هولناک ترین جنایاتی هستیم که رفته رفته برای ما ایرانی ها تبدیل به خبرهای عادی و پیش پا افتاده شده.
به راستی این سازمان به غیر از نگران بودن کار دیگری از دستش بر نمی اید برای جان انسان ها؟
تاسف و تاسف و هزاران بار تاسف که سازمان مدافع حقوق بشر همچنان تنها نگران است و هر روز در این اب و خاک ما باید شاهد پر پر شدن انسان ها باشیم.